اهمیت مشخص کردن اهداف
بدانید قرار است چه کاری انجام دهید!
قرار است چه کاری انجام دهید؟ فکر کردن و بیان آن کار ساده ایست، اما آیا وقتی که رئیس شما می گوید:«من می خواهم این کار هرچه سریعتر انجام شود» کار سهل و راحتی است؟ به طور قطع، این کار ساده نیست. پس به نظر چه کسی ساده است؟ شما؟ یا رئیس تان؟ و آیا کلمه ی «می خواهم» یک«نیاز» است یا «خواسته»؟ و کلمه ی «انجام شدن» می تواند تعبیرهای زیادی داشته باشد.
شما می دانید که یک تیم دارید و باید آن را کنترل کنید. می دانید که بودجه ای در اختیار دارید و اهدافی دارید و هر دوی این ها باید با هم هماهنگی داشته باشند. می دانید که راهکارهایی برای آینده دارید و باید آن ها را به کار گیرید. همچنین می دانید به واسطه ی قراردادی که دارید وظایفی بر عهده ی شماست.(اهمیت مشخص کردن اهداف)
بنابراین؛
قرار است چه کنید؟
اولویت شما در انجام کارها چیست؟
مقصد نهایی چیست؟
اهداف شما چیست؟
آیا در اواخر چیزی تغییر کرده است؟
چون اصولاً نائب رئیس ها تغییراتی می دهند و انتظار دارند این تغییرات به شما الهام شود.
زمانی تیمی زیر نظر یک مدیر کار می کردکه ظاهراً رئیس آن شرکت می خواست آن تیم موفق ترین و مؤثرترین تیم باشد، اما به نظر می رسید او مانع بزرگی بود برای تمام اقدامات تیم. هرجا که مدیر تیم قصد ایجاد تغییراتی داشت تا باعث پیشرفت و توسعه ی کارشان شود، او با تأخیر، تردید و عدم تصمیم گیری بجا وارد کار می شد و مدیر نمی توانست بفهمد که کارش چیست؟ می خواست شرکت را اداره کند، ولی به نظر می رسید او موانعی در سر راه مدیر قرار می دهد.
بالاخره متوجه شد که قرار است یک بخش دیگر از اداره- که توسط یکی از اقوام او اداره می شد- تیم برنده باشد و آن مدیر اجازه نداشت موفق باشد، چون این نقش برای فامیل او در نظر گرفته شده بود و قرار بود آن مدیر بی فایده و بی ثمر باشد. به این ترتیب، وقتی مطلع شد- که قرار است او چه کار کند- بهتر می توانست عمل کند.
بدانید واقعاً چه می کنید!
«لاک پشتان به پیچ و خم راه داناترند، تا خرگوشان.» «جبران خلیل جبران»
کار شما چیست؟ پاسخ دهید. شما باید برای پاسخ به این پرسش برنامه های بلندمدت و کوتاه مدت داشته باشید. اگر برنامه ای ندارید، پس نقشه ای هم ندارید و اگر نقشه ای ندارید، پس به اندوخته و گنجی هم دست نمی یابید. اگر بدانید چه کسی هستید و مقصدتان کجاست، پس شما یک مدیر موفق هستید.
بنابراین، آیا شما انجام کارها را به وقتی محول کرده اید که ارتقا درجه پیدا کنید؟ آیا به دنبال زمان هستید تا میل انجام کار را پیدا کنید؟ آیا روزشماری می کنید تا ببینید چه وقت بازنشسته می شوید؟ آیا درحال جمع آوری اطلاعات هستید؟ آیا درحال لذت بردن از اوقاتتان هستید؟ آیا در حال تلاش هستید تا توجه مدیر ارشد را جلب کنید؟ یا به شدت کار می کنید و برای شروع کار خود ایده های دیگران را جمع آوری می کنید؟ شاید هم در حال انتخاب کارمندان و ماشین آلات هستید؟
پاسخ های درست یا غلطی وجود ندارد. پاسخ غلط این است:«من نظری ندارم.» شما باید بدانید اکنون درحال انجام چه کاری هستید. نه این که قرار است چه بکنید؟ نه این که شرکت درباره ی کاری که شما انجام می دهید چه نظری دارد؟ بلکه کاری که دارید انجام می دهید، واقعاً مهم است. اکنون سریع به اطراف و افراد تیمتان نگاه کنید و بگویید هر یک از آنها واقعاً مشغول انجام چه کاری هستند.(اهمیت مشخص کردن اهداف)
برای خود اهداف واقع گرایانه مشخص کنید- واقعاً واقع گرایانه!
«اهداف شما باید واقعی و قابل دسترس باشند. اگر شما اهداف غیر واقعی برای خود معلوم کنید، خود را در برابر ناامیدی ها و شکست قرار خواهید داد. کارهای بزرگ و عظیم باید به کارهای کوچک تر تقسیم شوند تا بتوان آن ها را بهتر کنترل و اداره کرد. این کار سبب می شود پروژه های بزرگ، کمتر وحشتناک به نظر برسند و هنگامی که کار به اتمام می رسد، حس خوبی خواهید داشت. هنگامی که درحال محاسبه کنید اتمام یک کار چقدر زمان نیاز دارد، یک زمان اضافه تر برای کاهش فشار تنگی و کمی وقت معلوم کنید.» «باربارا نانسی»
در این قسمت ما درباره ی تنطیم بودجه یا اهداف مشترک صحبت نمی کنیم، بلکه درباره ی اهداف و خط مشی های شخصی صحبت می کنیم. باید آن ها را معلوم کنید، و گرنه نمی توانید بفهمید که فرد موفقی هستید یا نه و در این راستا، دلیلی ندارد خود را با فردی دیگری مقایسه کنید. من همیشه آرزو داشتم در عرصه ی ورزش فرد موفقی باشم، اما نمی توانستم خوب بدوم و شکست می خوردم. همیشه باعث می شد فکر کنم که یک فرد شکست خورده ام تا این که دریافتم خوب بودن در ورزش نیاز به یک ژن خاص دارد که احتمالاً من فاقد آن هستم.
آیا من فرد شکست خورده ای هستم؟ نه، من فقط به لحاظ ژنیتیکی ورزشکار خوبی نیستم، ولی در کارهای دیگر می توانم مهارت داشته باشم و موفق بودن یا نبودن خود را در آن ها بسنجم.
-
سال گذشته اوضاع کارم چگونه بود؟
-
پنج سال پیش چگونه بودم؟
-
برای تحقق اهداف شخصی ام چگونه عمل می کنم؟
-
برای رسیدن به اهداف بلند مدت چه می کنم؟
در اینجا شخص دیگری برای مقایسه وجود ندارد، چون مقایسه کردن خود با دیگران بازی بی فایده ای است. در گذشته، من موتور سیکلتی داشتم که به آن علاقه مند بودم. یک بار پشت چراغ قرمز به موتور سوار دیگری برخورد کردم، هر دوی ما لحظاتی موتورهای یکدیگر را برانداز می کردیم. من با خود می گفتم:« این همان موتوری است که من آرزوی داشتنش را دارم.» به طور قطع، او هم همین فکر از ذهنش می گذشت. همین که چراغ سبز شدو ما حرکت کردیم، متوجه شدم که هردوی ما موتورهای ایده آل خودمان را سوار هستیم. این که به کسی نگاه کنیم و بدون این که از درون او باخبر باشیم بخواهیم درجای او قرار بگیریم کار درستی نیست.
پس سعی کنید اهدافی را که درسر می پرورانید. واقعی و دست یافتنی باشند. به طور مثال، اگر من بگویم؛ می خواهم امپراطور جهان باشم، شاید به نظر خوب و جذاب باشد، اما غیرواقعی است. پس اهدافی داشته باشید که رسیدن به آن ها، نه خیلی سخت و نه خیلی آسان باشد.
این مقالات که بخشی از دوره MBA یکساله – درس مدیریت منابع انسانی هستند، تنها بخش کوچکی از چیزهایی هستند که شما در دوره MBA فرا خواهید گرفت. با مطالعه دیگر مقالات خود را برای مدیریت استارتاپ، سازمان و شرکتتان آماده کنید.
همچنین پیشنهاد می کنم اگر وقت کافی برای شرکت در یک دوره یکساله را دارید در دوره MBA یکساله مجتمع فنی تهران -نمایندگی میرداماد شرکت کنید تا علاوه برا فراگیری تمام اصول مدیریت یک استارتاپ نوپا گرفته تا سازمان چند صد نفری؛ از حضور اساتید با تجربه حوزه های مختلف یک کسب و کار بهره ببرید. لیست دوره های مدیریت مجتمع فنی در زیر آمده است.
برخی از مقالات مفید مدیریتی را نیز در زیر برایتان آورده ایم، امیدوارم از مطالعه آنها لذت برده و از نکات آن در کسب و کارتان استفاده کنید.
دپارتمان مدیریت کسب و کار
در راستای ارتقای علم مدیریت کشور منتشر کرد ∫ اهمیت مشخص کردن اهداف
| دپارتمان مدیریت <style=”margin-bottom: 60px;”> | 2816 2222 – 021